انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

همیشه نوشتن توضیح بلاگ به نظرم سخت تر از نوشتن خودشه! آخه آدم تو چهار خط چی می تونه بگه؟! اینه که فقط میگم
خوش اومدی!

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

انــارکــــــــ - امان از دلهایی که زود می بخشند...

امان از دل هایی که زود می بخشند. امان از آدم هایی که تمام روز دارند توی ذهنشان به همه جواب های دندان شکنی که باید در لحظه موعود بدهند فکر می کنند و فلانی را در ذهنشان مجسم می کنند که جلویشان ایستاده و تا توان دارند هر چه ته دلشان مانده بهش می گویند، بعد همین که یک هو وسط کارگاه و سطل های رنگ و قلم مو همان فلانی مذکور پیام می دهد که :" انار جان من خیلی دوسِت دارم ... تمام این کارا رو هم کردم که تو ناراحت نشی ولی برعکس شد‌"... همانجا می نشیند و با یک لبخند - انگار نه انگار که چند ثانیه قبل دلش داشته از غصه می ترکیده - می نویسد :" من فقط یه خورده دلم گرفت ! ... همین ! بش فک نکن :) " ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۰
خانم انـــــار
انــارکــــــــ - فرآیند های آشنایی با میم مهربان

ترمک خوب است، چون ترمک است. چون هنوز دو هفته نیست که بار و بندیلش را از یکی از شهر های خدا جمع کرده و آمده اینجا و قسمتش هم این بوده که اتاق بغلی ما بساطش را زمین بزند. چون مثل انار ترم یک دلش می خواهد دائم با دوستانش میوه پوست بکنند و بخورند و تا نصفه شب تخمه بشکنند و آن قدر برای هم حرف بزنند که سر دو هفته احساس کنند با هم به اندازه یک عمر صمیمی شده اند. چون هنوز با دوستانش قرار می گذارد که دسته جمعی بروند سلف و توی مسیر با گوشی شان آهنگ خواجه امیری بگذارند. چون هنوز از قوانین مسخره بلوک یک با خبر نیست که متوسط حرف زدن یک نفر توی راهرو باید از دیوار راهرو کمتر باشد. و چون هنوز "میم مهربان" * را نشناخته است.

 ترمک جان بخند ! هوایت را داریم ما ;) 

+ البته اگه روتو زیاد نکنی بعدا :|

* : میم مهربان را هم دوست داریم البته ! انصافا نظم بلوک را یک تنه برقرار می کند ! خدایش حفظ کناد !

فروردین ۱۳۹۴اسفند ۱۳۹۳بهمن ۱۳۹۳
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۰
خانم انـــــار
انــارکــــــــ - من یه دیوونه م که دیوونگی شو دوست داره ...

انارک قصه ما همین چند ساعت پیش یکهو متوجه شده است که دل سرخ و دانه دانه اش را یک جایی نزدیک به کوهی از خاطرات خیلی دور جا گذاشته است. یک جایی که نه می شود دوید به سمتش و دو دو دست را باز کردو بغلش کرد ، نه می توان از همان دور نگاهش کرد و لبخندی زد که تلخ نباشد.حال عجیبی دارد انارک... دلش را همانجا گذاشته و جرئت هم ندارد که برگردد و حداقل دور از چشم بقیه برش دارد. دلِ انارک برای دلش تنگ شده است‌!...همین...

+وب گذر بدجوری لو می دهدمان بعضی وقت ها ! نه ؟! :)))))

فروردین ۱۳۹۴اسفند ۱۳۹۳بهمن ۱۳۹۳
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۰
خانم انـــــار