انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

همیشه نوشتن توضیح بلاگ به نظرم سخت تر از نوشتن خودشه! آخه آدم تو چهار خط چی می تونه بگه؟! اینه که فقط میگم
خوش اومدی!

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است


آدم دلش می گیرد از شمردن این همه عوام بی بصیرت و این همه تر خواص بی خاصیت. همین.

۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۷:۱۳
خانم انـــــار

بابا گفته که کامپیوتر درب و داغان خانه را که تقریبا یک سالی میشود روشنش نکردیم می خواهد ببرد در مغازه. همین قضیه بهانه شده که من و گلابی لپ تاپ هایمان را بگذاریم یگ گوشه و بنشینیم پای کامپیوتر قدیمی خانه و همه عکس ها و فیلم های قدیمی و عهد عتیقمان را از تویش بکشیم بیرون. عکس ها و فیلم هایی که تقریبا متعلق به ده سال پیش هستند. هر عکسی را که می آوریم فقط یک ثانیه مکث کافیست تا هر دو منفجر بشویم از خنده و هر کداممان یک گوشه ولو بشویم. اعتماد به نفس عجیبی داشته بودیم آن روزها! به شخصه خود من اگر بخواهم صادق باشم تقریبا حجم متنابهی بوده ام از ابرو و سیبیل و صد البته دماغ (!) که از گوشه اش یک انار آویزان بوده! و احتمالا حتی دانستن این موضوع هم نمی توانسته ذره ای از تلاش بی وقفه ما برای گرفتن عکس از زوایای گوناگون چهره و ایضا دماغ مبارک کم کند.

از قیافه وحشتناک خودمان که بگذرم، این توفیق اجباریِ دیدن عکس های گذشته، خیلی چیزها را به من فهماند. این که علیرغم ادعایی که در حافظه قوی بودن خودم دارم، به جز یکی دو نفر اسم خیلی از هم کلاسی های گذشته ام را یادم نیست. حتی همکلاسی های سه ساله ام را باید کلی فکر کنم و کف دستم را روی پیشانیم فشار بدهم تا اسمشان یادم بیاید. اینکه امیر علی که تا همین دیروز به جای "خاله سلام" می گفت "آله للام" حالا کلاس اول دبستان است و آتنایی که همین دو روز پیش انگشت شستش را می مکید و از لای نرده های پنجره آشپرخانه ما میپرید توی آشپزخانه حالا بعد ماه رمضان عقد می کند. اینکه نازنین، حانیه، سارا و مهسا عروس شده اند و بچه فائزه دختر است. اینکه چقدر کوچکتر ها بزرگ شده اند و چقدر بزرگتر ها پیر شده اند. اینکه " عه ! این بنده خدا دو سال قبل به رحمت خدا رفت"، اینکه "آخی این موقع هنوز حلما به دنیا نیومده بود"، اینکه " از این جمع همه عروس شدن فقط تو موندی " و اینکه من چقدر دلم برای دیدن خیلی از آدم های توی قاب های عکس تنگ شده...

 قاب ها، گاهی به طرز شگفت انگیزی دل تنگی آورند.

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۱
خانم انـــــار

بعضی چیز ها گفتنش تکرار مکررات است. ولی به همان اندازه که گفتنشان تکرار مکررات است، هر دفعه با شدت بیشتری حرص آدم را هم در می آورند. یکی از همین مکررات حرص آور، "زبان عربی" است. 

من را توی سقا خانه حرم تصور کنید( دوستانی که من را ندیده اند در انتخاب نوع قیافه و شمایل آزاد می باشند)، و همین جوری که من را تصور کرده اید یک لیوان یکبار مصرف هم توی دستم بگذارید. این لیوان تمیز است و من استفاده ای ازش نکرده ام. بعد فکر کنید که می خواهم این لیوان را بدهم به دختر بغل دستی ام و بهش بگویم که "لیوان تمیز است".

حالا اگر دختر بغل دستی من یک دختر انگلیسی باشد، من مثل بچه آدم می گویم که دیس ایز کلین! یا آی دیدنت درینک وادر(ووتِ با لهجه بریتیش:D). اما اگر از بخت بد دختر بغل دستی عرب باشد، من کاملا در ادای این جمله فلج خواهم بود.

حساب کرده ام که چهار سال دبیرستان، هر سال 6 ماه و هر ماه چهار هفته و هر هفته 2 ساعت را اگر سر کلاس عربی گذرانده باشیم، چیزی حدود 190 ساعت از عمرمان را سر کلاس عربی ای میگذرانیم که آخرش در همین حد بخور ونمیر هم دستمان را نمی گیرد که یک روز بتوانیم توی سقاخانه حرم به دختر بغل دستی مان بفهمانیم که با این لیوان آب نخوردم و تمیز است!

حالا مشکل از آکبند بودن مغزهای ماست که از کل عربی خواندن چهار ساله مان فقط "یا ایهاالذین آمنوا" را بلدیم  یا از نوع تدریس عربی دبیرستان... الله اعلم!

۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۴
خانم انـــــار
دختر هایی که پاشنه ی کفششان تخت است، دو حالت دارند. یا خیلی قدشان بلند است و نیازی ندارند که با پاشنه های یدکی یکی دو سانتی به قدشان اضافه کنند. البته این خصوصیتشان هیچ وقت باعث دوست داشتنی شدنشان نمی شود. شاید خصوصیت دیگری داشته باشند که بشود بهشان گفت دوست داشتنی! ولی صرف بلند قد بودن عملا باعث دوست داشتنی بودن نمی شود و این یک قانون است! حتی برای شما دوست عزیز.
اما دخترهایی که از قضای روزگار قدشان هم بلند نیست و پاشنه تخت هم دارند، این ها خیلی دوست داشتنی اند. یعنی می خواهم بگویم که اصلا خودِ خودِ ترکیب قد کوتاه و پاشنه تخت دقیقا چیزی ست که باعث دوست داشتنی شدن این آدم ها شده.
دخترهای پاشنه تخت آنقدر اعتماد به نفس دارند که نیازی نبینند قد مصنوعی به دنباله قد خودشان اضافه کنند. آلل نمکی بودن به صورت دیفالت توی تنظیماتشان وجود دارد* و قابلیت این را دارند که مثلا با ورود یک سوسک به کلاس جلوی چشم همه همکلاسیهایشان از صندلی بروند بالا و از بین دو تا صندلی جست بزنند. با ضریب اطمینان نود درصد می توانم بگویم که این دسته دخترها " هم رگ و ریشه " اند.



* : می خواستم بنویسم الل نمکی بودن و پاشنه تخت پوشی شان همزمان به ارث می رسد. دو تا از دکتر های آینده مملکت هر چقدر فکر کردند یادشان نیامد که اصطلاح ژنتیکی این پدیده چه بود! خدایا خودت اشفع کل مریض D:
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۹
خانم انـــــار
بعضی وقت ها آدم از اینکه در برابر یک نفر منفعلانه رفتار می کند از خودش بدش می آید. بعد هی به خودش فحش می دهد که حقش بود این طور می گفتی و این عکس العمل را نشان می دادی نه اینکه فقط توی دلت حرص بخوری و در مقابل آن یاروی محترم فقط بگویی : "ایرادی نداره !"... مثل دیشب من! 
حالا فکر کنید که همان آدم بعضی وقت ها شانسی شانسی یک رفتاری می زند که بعدش متوجه می شود بدون اینکه خودت فهمیده باشد حال طرف را حسابی گرفته است. این جور وقت هاست که آدم همچین دلش حال می آید . مثل امشب من ! 
در مقابل بعضی آدم ها کلا مهربان بودن فایده ای ندارد. الکی مثلا من توی این یک مورد تجربه دارم.
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۷
خانم انـــــار
بلند شوی با نهایت عصبانیتت بروی دفتر تاسیسات خوابگاه را از اتاق سرپرستی بگیری و بنویسی : "نماز و روزه شما قبول نیست. اگر شما مسئول تاسیسات اینجا هستین وظیفه تونه یه فکری به حال کولرا بکنین. گناه ما چیه که اینجا قبول شدیم؟! ... ما داریم از گرما ذوب میشیم... "
بعد ده دقیقه بعد مسئول تاسیسات خودش را برساند و بیفتد به جان کولر ها و حتی دم افطار هم نرود افطار کند و برگردد... 
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۸
خانم انـــــار