انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

همیشه نوشتن توضیح بلاگ به نظرم سخت تر از نوشتن خودشه! آخه آدم تو چهار خط چی می تونه بگه؟! اینه که فقط میگم
خوش اومدی!

از در مترو می زنم بیرون و شروع می کنم به شمردن : یک ... دو .... سه ...چهار...

چهار نفر. چهار نفر مسیرشان را از سه قدمی پله ها کج می کنند به سمت آسانسور. یکیشان یک پسر جوان با کیف سامسونت، بعدی دختر جوانتری با کوله و نفر سوم هم یک خانم حدودا 40و خورده ای ساله. چهارمی را خاطرم نیست ولی خوب به یاد دارم که چهارمی هم یک آدم کاملا نرمال است به لحاظ جسمی. بالای در اسانسور نوشته: مخصوص استفاده بیماران، افراد مسن و توان یابان.

می خواهم از خیابان رد بشوم. چراغ عابر پیاده قرمز است . همان سمت می ایستم تا چراغ سبز بشود. یک نفر از سمت راست من با عجله می زند به خیابان. ماشینی که دارد توی مسیر قانونی خودش و در زمانی که حق تردد با اوست عبور می کند، مجبور می شود بزند روی ترمز.

قبل از جلسه امتحان، دوستم که بغل دستم نشسته با ناراحتی می گوید که دیشب با دوستانش بیرون بوده اندوحتی لای کتاب را باز نکرده. راست می گوید. خبر دارم که اوضاعش در این درس خیلی خراب تر از این حرف هاست.اما من سه روز است که دارم برای این امتحان می خوانم وبارها و بارها از سال بالایی ها هشدار گرفته ام که امتحان دکتر فلانی دمار از روزگار آدم در می آورد.سرجلسه سعی می کنم تمرکز کنم اما پچ پج های مدام دوستم با صندلی کناری و کتابی که با هزار ترفند زیر مانتویش جاسازی شده تمام تمرکز و اعتماد به نفسم را در هم می ریزد. جواب امتحان می آید.دوستم با 10 پاس شده است. من با 9ونیم افتاده ام.

یک نفر، به اندازه تمام پس انداز یک عمر چند ده خانواده اختلاس می کند و می زند به چاک.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۳
خانم انـــــار

نظرات  (۱۱)

عجب!! 
حرص آدما رو در میاره این حق کشی ها..


پاسخ:
:) دقیقا!
اینجا انار ندارد...
پاسخ:
همش مشکل از کمبود اناره اصن;)
خواستم بنویسم سکوت اما دیدم نه باید بخاطر تک تک این اتفاقات قیام کرد !
پاسخ:
حالا قیامم نکردین نکردین یه موج اجتماعی راه بیفته کافیه خخ :))))
^__^
۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۴ مصطفی موسوی
و چقدر سخته توی این شرایط آدم بتونه بر روی اصول خودش باقی بمونه...
پاسخ:
بعله بعله حق دارین ! فاصله بین حق و ناحق خیلی باریکه :(
۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۵ دوست عزیزتم
با اسانسورش مخالفم! خیلیا هستن مشکل زانو دارن نمتونن پله برن ولی تو راه رفتن مشخص نمشه مشکلشون... فرض بر این بگیر مشکل دارن. دو:  من خودم وقتی ببینم دو سه نفر دارن با اسانسور میرن و کسی دیگه نیس خودمم میرم اسانسور ^__^ و مورد اخر: بابا شاید اسانسور بازیو دوس دارن خب طفلکیا چی کارشون دارییییییییییییی
امتحانتو افتادی؟؟؟؟ خجالت بکش زشته! درس نخوندنتو ننداز گردن بقیه =)) 
افتخار دادم بهتاااااا... برو ذوق کن :دییییی
پاسخ:
چطوری غزال جونم ؟:دی
اونایی که مشکل دارن عذرشون موجه ولی تو چی ؟!!! اصن فرضو بگیریم بر اینکه کس دیگه ای هم نباشه! استهلاک آسانسور چی ؟ از عمرش کم میشه یا نه ؟!:دی
نه نیفتادم به جهت متن همچین چیزی نوشتم! برو تو کنه مطلب-________-
ذوق ذوق ذوق خوبه ؟:/
:دی
۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۶ هه هه هو هو
مگه من بدبخ چند کیلوعم خب :| بعدم من زانوم داغون شه اون همه پله رو برم کی جواب میده هان هان هاااااان؟ 
ذوقت کم بود دیه نمیام
پاسخ:
40 کیلو ؟:P
خو اون آسانسور خراب بشه بعد یه طفلک ویلچری نتونه بره پایین بالا کی جواب میده ؟ ها ها ها؟؟؟ :دی
ذوق ذوق ذوق ذوق ذوق ذوق ذوق ! بسه ؟:دی
نصفس چرا:|
پاسخ:
چی نصفه اس ؟:\
هوووووووف...


یه نفسِ عمییییق....
پاسخ:
خخخخ
آروم آروم ! :)
منظور همان بود که گفتی :)
پاسخ:
:) :)
همه اونایی که حقمون رو میخورن کوفتشون بشه الهی...
دوست داشتم نوشته تو. :)
پاسخ:
البته من مثلا خیر سرم می خاستم تلنگر و اینا بزنم که خیلی از حرکات روزمره خودمونم حق الناسه-___- ولی ظاهرا موفق نبودم خخخخخ
قابل نداشت :)
باید ادامه میداشت خب! :| اینطوری حس میشد:|
پاسخ:
نه دیگه صحنه آخر کلوز شات ( همین بود ؟:\) گرفتیم که خود مخاطب انتهای داستانو حدس بزنه ^ــــ^

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">