انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

انــار

انـار فصــل ندارد! هر وقت تو بخندی می شکفـــد .

همیشه نوشتن توضیح بلاگ به نظرم سخت تر از نوشتن خودشه! آخه آدم تو چهار خط چی می تونه بگه؟! اینه که فقط میگم
خوش اومدی!

دختر هایی که پاشنه ی کفششان تخت است، دو حالت دارند. یا خیلی قدشان بلند است و نیازی ندارند که با پاشنه های یدکی یکی دو سانتی به قدشان اضافه کنند. البته این خصوصیتشان هیچ وقت باعث دوست داشتنی شدنشان نمی شود. شاید خصوصیت دیگری داشته باشند که بشود بهشان گفت دوست داشتنی! ولی صرف بلند قد بودن عملا باعث دوست داشتنی بودن نمی شود و این یک قانون است! حتی برای شما دوست عزیز.
اما دخترهایی که از قضای روزگار قدشان هم بلند نیست و پاشنه تخت هم دارند، این ها خیلی دوست داشتنی اند. یعنی می خواهم بگویم که اصلا خودِ خودِ ترکیب قد کوتاه و پاشنه تخت دقیقا چیزی ست که باعث دوست داشتنی شدن این آدم ها شده.
دخترهای پاشنه تخت آنقدر اعتماد به نفس دارند که نیازی نبینند قد مصنوعی به دنباله قد خودشان اضافه کنند. آلل نمکی بودن به صورت دیفالت توی تنظیماتشان وجود دارد* و قابلیت این را دارند که مثلا با ورود یک سوسک به کلاس جلوی چشم همه همکلاسیهایشان از صندلی بروند بالا و از بین دو تا صندلی جست بزنند. با ضریب اطمینان نود درصد می توانم بگویم که این دسته دخترها " هم رگ و ریشه " اند.



* : می خواستم بنویسم الل نمکی بودن و پاشنه تخت پوشی شان همزمان به ارث می رسد. دو تا از دکتر های آینده مملکت هر چقدر فکر کردند یادشان نیامد که اصطلاح ژنتیکی این پدیده چه بود! خدایا خودت اشفع کل مریض D:
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۹
خانم انـــــار
بعضی وقت ها آدم از اینکه در برابر یک نفر منفعلانه رفتار می کند از خودش بدش می آید. بعد هی به خودش فحش می دهد که حقش بود این طور می گفتی و این عکس العمل را نشان می دادی نه اینکه فقط توی دلت حرص بخوری و در مقابل آن یاروی محترم فقط بگویی : "ایرادی نداره !"... مثل دیشب من! 
حالا فکر کنید که همان آدم بعضی وقت ها شانسی شانسی یک رفتاری می زند که بعدش متوجه می شود بدون اینکه خودت فهمیده باشد حال طرف را حسابی گرفته است. این جور وقت هاست که آدم همچین دلش حال می آید . مثل امشب من ! 
در مقابل بعضی آدم ها کلا مهربان بودن فایده ای ندارد. الکی مثلا من توی این یک مورد تجربه دارم.
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۷
خانم انـــــار
بلند شوی با نهایت عصبانیتت بروی دفتر تاسیسات خوابگاه را از اتاق سرپرستی بگیری و بنویسی : "نماز و روزه شما قبول نیست. اگر شما مسئول تاسیسات اینجا هستین وظیفه تونه یه فکری به حال کولرا بکنین. گناه ما چیه که اینجا قبول شدیم؟! ... ما داریم از گرما ذوب میشیم... "
بعد ده دقیقه بعد مسئول تاسیسات خودش را برساند و بیفتد به جان کولر ها و حتی دم افطار هم نرود افطار کند و برگردد... 
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۸
خانم انـــــار
عادت به خواندن نماز مغرب قبل از خوردن افطار، از وقتی توی خانه ما سر و کله اش پیدا شد که خواهر بزرگترم ازدواج کرد. ما سفره افطار را پهن میکردیم و شوهر خواهرم می ایستاد به نماز. داماد تازه بود و به حکم رودربایستی منتظر می ماندیم که بیاید و بعد همگی افطار کنیم(بماند که هنوز هم مادرم با این یکی بیشتر از بقیه تعارف دارد.) بعد کم کم به این نتیجه رسیدیم که به جای نشستن کنار سفره و نگاه کردن با شکم گرسنه به غذاها بلند شویم و ما هم نماز مغربمان را بخوانیم که هم ثوابش بیشتر است هم عذابش کمتر!
بعد کم کم دیگر شد عادت من و گلابی. خوبی اش به این بود که مجبور نبودیم بعد از اینکه تا خرخره لبریز شدیم و سنگین، از جایمان بلند شویم( لطفا کلا به نیت های خالص ما دقت نکنید!)
القصه! دیروز، من که تقریبا از شدت گرسنگی نایی در بدنم نمانده بود بعد از انداختن سفره افطار چادرم را کشیده بودم سرم و لخ ولخ کشان داشتم میرفتم نماز بخوانم که یکهو عاطفه گفت : کجا؟!
من : مغربمو بخونم میام ! شما بخورین !
عاطفه : 9 و نیم نماز جماعته! جماعت به اول وقت مقدمه ! بیا بریم ببینم!...
دم کسی که به فکرش رسیده بود نماز جماعت مغرب را یک ساعت بعد از اذان بیندازد گرم! این طوری طرف هم با خیال راحت افطار می کند هم ثواب!
یک جور هایی دیشب هم خدا را داشتیم هم خرما را:)
۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۱
خانم انـــــار

یاد گرفته ام که آدم های مجازی را توی ذهنم نصف کنم. در واقع مدت هاست به این نتیجه رسیده ام که وسعت احساساتی که توسط شکلک های مجازی رد و بدل میشود چیزی ست خیلی فراتر از واقعیت احساسی که آن لحظه ممکن است وجود داشته باشد. من برای دوستم شکلکی می فرستم که آدمک زرد رنگش از بس خندیده اشک از دو طرف صورتش دارد قلپی میزند بیرون در حالیکه من این سمت مانیتور فقط لبخند زده ام. دوستم برایم آدمکی می فرستد که اشک هایش کشیده شده روی صورتش در حالیکه می دانم آن سمت گوشی اش را گذاشته روی پایش و خیلی که ناراحت باشد ابروهایش را کشیده در هم. حقیقت این است که آدم های مجازی چند باری ضریب می خورند تا به صفحه تلفن شما می رسند.

+ خیلی دلم می خواهد ماه رمضان را بفهمم. اگر این امتحان های لعنتی اجازه بدهند.

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۵
خانم انـــــار

به عاطفه گفتم که تو چون مدتها از فضای وبلاگی دور بودی از خیلی چیز ها خبر نداری . قبول کرد.

حقیقت این است که این بار در بحث با عاطفه سر اینکه وبلاگ نویسی منسوخ شده و اصلا مگر هنوز کسی هست که بلاگری کند ، من پیروز میدان شدم. بهش گفتم که از اینستا و لاین و بقیه فضاهای مجازی بدم نمی آید( که اگر بگویم بدم می آید مسلما دروغ گفتم) ولی از این که متنی بنویسم که وسط آن حجم مطالب گم بشود و یک جورهایی بخواهم به زور بچپانمش توی چشم دیگران که سرسرکی یک نگاه بکنند و یک لایک زورکی هم بدهند، واقعا بدم می آید. لا اقل وقتی بلاگری می کنم مطمئنم همین دو سه نفری هم که گاهی می آیند و میروند واقعا می آیند که بخوانند! نه اینکه به زور بخواهم وادارشان کنم که : مرا ببین لطفا!

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۸
خانم انـــــار

دست و دلم به نوشتن توی هیچ وبلاگی نمی رود. اگر آن قدر نمی نوشتم که حالا مثل معتاد ها هر روز به وبلاگ قدیمی ام سر بزنم و هی پست هایش را زیر و رو کنم، حالا نوک انگشت هایم هی گز گز نمی کرد که احساس کنم یک سری کلمات دارند از نوکش سر می روند. بعد بلند نمی شدم و یک روز عصر درست در وضعیتی که فردایش امتحان ترم دارم بار و بندیلم را جمع کنم و بیایم بیان. برای خانه قدیمی ام دلم تنگ است.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۲
خانم انـــــار
انــارکــــــــ - کراس سکشنال استادیزپروپوزال جدیدی که در دست نگارش دارم موضوعش این است‌: بررسی رابطه درجه ولوم رادیوی ماشین با میزان هوشیاری پدر خانواده و عوامل موثر بر آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۰
خانم انـــــار
انــارکــــــــ - اعترافات یک خاله

دنیا بدون وجود پسر بچه های دو ساله ای که دوست داشته باشند روی پایت بنشینند و دماغت را گاز بگیرند و بروند تمام جزوه هایت را از روی میز بیندازند پایین و رویش با خودکار نقاشی بکشند و به محض رسیدن تو به صحنه واقعه یک " هییییع " بلند بگویند و بزنند روی دستشان که مثلا " ای واااای ! کی این کارو کرده ؟!!! من نبودمممم !!! " ، هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۰
خانم انـــــار
انــارکــــــــ - من، کپک، بیست سال دارم :|

عکس نگیرید! ملت محترم و فخیم ایران! عکس نگیرید! از آدم در پوزیشنی که آمادگی ندارد عکس نگیرید! از دختری که حواسش نیست دوربین روی صورتش زوم کرده عکس نگیرید! نگیرید جان جد مرحومتان! من از شما می پرسم! چرا از دختری که در آن لحظه در مقام مجری صندلی داغ نشسته روی سن و تمام تمرکزش را گذاشته روی اینکه از زیر زبان استادش بکشد که ماهی چقدر درآمد دارد، عکس می گیرید آن هم درست لحظه ای که پاسخ احتمالا بامزه استاد باعث شده بزند زیر خنده و قیافه اش کش آمده است! اصلا برای دل خودتان عکس بگیرید و بنشینید دور همی به قیافه آن دختر طفل معصوم بخندید، اما واقعا خدا را خوش نمی آید که دقیقا همان عکس را بردارید بگذارید روی سایت دانشگاه که ملت از دیدن قیافه کپک نامبرده به وجد بیایند :|

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۰
خانم انـــــار